دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

یادداشت| نقش میانجی‌گری آموزش عالی در نابرابری‌های اجتماعی بازار کار

در کشورهایی که نظام آموزشی انبوهی دارند، رقابت شدیدی بین فارغ‌التحصیلان در انتقال به بازار کار وجود دارد و تأثیر زمینهٔ اجتماعی بر حقوق و مزایای شغلی بیشتر می‌شود لذا باید ورود فارغ‌التحصیلان به بازار کار را تسهیل کرد.
کد خبر : 642722
مقصود فراستخواه



گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، با گسترش یافتن و عمومی‌شدن نظام آموزش عالی انتظار می‌رفت شرایط اجتماعی دگرگون و فرصت برابر تحرک اجتماعی برای همگان میسر شود.


درحالی‌که گسترش مراکز آموزش عالی در کشور به دلیل محدودیت در پذیرش رشته‌ها و دانشگاه‌های خاص، رقابت بین شرکت‌کنندگان در کنکور سراسری را تشدید می‌کند. این امر سبب می‌شود خانواده‌ها منابع مالی بسیاری را برای موفقیت فرزندانشان سرمایه‌گذاری کنند؛ ازاین‌رو، خانواده‌های کم‌بضاعت ظرفیت خطرپذیری کمتری برای سرمایه‌گذاری در امر آموزش از خود نشان می‌دهند به همین دلیل فرزندان خانواده‌های مرفه در رقابت با فرزندانی با هزینه خانوادگی پایین‌تر، شانس بیشتری برای تحرک صعودی دارند.


وقتی سطح ثبت‌نام در آموزش عالی پایین است، دسترسی به آموزش عالی به نخبگان ثروتمند محدود است. زمانی که آموزش نسبتاً گسترده باشد، آن‌ها به دنبال تفاوت‌های کیفی در آن مرحله از تحصیل‌اند و از مزایایشان استفاده می‌کنند تا مقاطع تحصیلی یکسان را با تحصیلاتِ ازنظر کیفی بهتر، ایمن کنند.


بنابراین، هنگامی‌که تعداد زیادی از افراد وارد تحصیلات عالی می‌شوند، خانواده‌های طبقات بالاتر، بهترین گزینه‌های آموزشی را برای فرزندانشان انتخاب خواهند کرد تا مزایا و برخورداری‌های نسبی‌شان را حفظ کنند و با وجود عمومی‌بودن دسترسی به آموزش عالی، فرایند انطباق موجب شکل‌گیری مسیرهای تحصیلی متفاوتی برای طبقات مختلف اجتماعی می‌شود.


در اثر این فرایند، مؤسسات نخبه‌گرا که در آن‌ها منابع و استادان کیفیت بالا و نقش موقعیت‌سازی دارند، با معیارهای انطباق همسو می‌شوند و فرایند تفکیک به‌گونه‌ای نامحسوس اعمال می‌شود.


البته دانشجویانِ دارای زمینه‌های ممتاز، در تلاش برای حفظ و افزایش امتیاز خود از طریق دست‌یابی به آموزش‌اند. این دانشجویان هم‌زمان با توسعهٔ نظام آموزشی و عمومی‌شدن ثبت‌نام در آموزش، باوجوداینکه به لحاظ ذهنی علایق طبقاتی ندارند، به‌منزلهٔ کنشگران عقلانی در جستجو برای به حداکثر رساندن شانس فردی خودند.


این نظریه بر این منطق استوار است که برتری نسبی حضور در هر سطح از آموزش درنهایت، به نفع دانش‌آموزانی خواهد بود که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی مزیت بالایی دارند.


بنابراین، منابع و امکانات خانواده در موفقیت تحصیلی افراد و آیندهٔ شغلی آنان تأثیر دارد. از مهم‌ترین منابعی که خانواده از آن برای دست‌یابی به اهداف خود و تضمین آیندهٔ تحصیلی و شغلی فرزندان استفاده می‌کند، سرمایه اقتصادی است.


این شکل از سرمایه شامل دستمزد یا دیگر انواع دارایی مادی مثل حجم سرمایه و دارایی می‌شود و هم به‌صورت سرمایه‌گذاری مستقیم مثل پرداخت شهریه آموزشی و ثبت‌نام در نهادهای آموزشی معتبر و هم به‌صورت غیرمستقیم در قالب کمک مالی به فرزندان در ارتقای عملکرد تحصیلی آن‌ها نقش دارد.


منابع مالی خانواده به‌ویژه هنگام تصمیم جوانان برای رفتن به دانشگاه یا تعیین نوع دانشگاه اهمیت خاص خود را می‌یابد. خانواده‌های بهره‌مند از منابع مالی قوی‌تر، از فشار مالی در امان‌اند؛ درحالی‌که پرداخت این هزینه‌ها برای خانواده‌های بدون این منبع گران تمام می‌شود. ازاین‌رو، خانوادهٔ کم‌بضاعت‌تر ظرفیت خطرپذیری کمتری برای سرمایه‌گذاری در امر آموزش از خود نشان می‌دهد.


سرمایهٔ فرهنگی نیز از دیگر منابعی است که خانواده‌های برخوردار از آن برای حفظ و ارتقای موقعیت خود استفاده می‌کنند. دانش‌آموزانی که با آورده‌های بیشتر و بهتری از سرمایهٔ فرهنگی وارد نظام آموزشی می‌شوند.


دانش‌آموزان متعلق به خانواده‌های دارای مهارت‌ها بهتر قادرند قواعد پنهان بازی را کشف کنند و مهارت‌ها و اولویت‌هایی را که از طرف مدرسه مهم تلقی می‌شوند، بپذیرند و مسیر خود را تا بالاترین سطوح تحصیلی بهتر ادامه می‌دهند؛ بنابراین، نابرابری‌های اجتماعی مثل تفاوت‌های اولیهٔ افراد در سرمایهٔ فرهنگی به‌صورت مدارک تحصیلی استمرار می‌یابد.


سرمایه دیگری که به‌وسیله آن طبقات بالاتر قادرند منافعشان را حفظ کنند، سرمایه اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی است. سرمایه اجتماعی از تعهدات اجتماعی ساخته‌شده است و در برخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می‌شود. از یک‌سو، مطالعات نشان داده‌اند منشأ اجتماعی با منابع اجتماعیِ در دسترس، ارتباط دارد. از سوی دیگر، میزان جالب‌توجهی از مطالعات نشان می‌دهند منابع اجتماعی با چندین نتیجه و حاصل، مانند منصب‌های اجتماعی رده‌بالا ارتباط دارند؛ زیرا طبقات بالا، شبکه‌های اجتماعی بزرگ‌تری را دارند و با افراد بانفوذتری رابطه دارند.


آن‌ها ممکن است هنگامی‌که در جستجوی شغل‌اند یا هنگامی‌که در رقابت برای ارتقای شغلی‌اند، مزایایی را داشته باشند و بتوانند پارتی‌بازی کنند. برای مثال آن‌ها اطلاعات بیشتری درزمینهٔ فرصت‌های شغلی دارند و والدینشان قادرند تماس‌های اجتماعی آن‌ها را به تحرک وادارند تا انتقال به بازار کار را ملایم کنند یا تغییر شغل را تسهیل کنند تا موقعیت حرفه‌ای بهتری به دست آورند.


استفاده از شبکه‌های اجتماعی به‌منزله چاره مهمی در نظر گرفته می‌شود تا نابرابری اجتماعی را در بازار کار بازتولید کند؛ حتی اگر نتوان سهم آن را ازنظر تجربی تخمین زد و برآورد کرد. کنشگران از طریق سرمایهٔ اجتماعی می‌توانند دسترسی مستقیمی به منابع اقتصادی داشته باشند. همچنین آن‌ها قادرند سرمایهٔ فرهنگی خود را از طریق تماس با کارشناسان یا افراد معتبر افزایش دهند و با مؤسسات عرضه‌کنندهٔ اعتبارات باارزش مرتبط شوند.


بنابراین، طبقات بالای جامعه به دلیل داشتن ارتباطات وسیع و امکانات فراوان، سرمایه اجتماعی بالاتری دارند. در ضمن خانواده مهم‌ترین عامل تأثیرگذار برای میزان سرمایه اجتماعی افراد است. با این توصیف، مشخص است که خانواده در فرایند جامعه‌پذیری، این سرمایه را به نسل‌های بعدی منتقل کرده است و سعی در بازتولید روابط اجتماعی، انباشت سرمایه و اتحاد بر سر منافع دارد.


طبقات بالای جامعه که سرمایه اقتصادی بالایی دارند و با استفاده از راهبردهای سرمایه‌گذاری مناسب فرهنگی درون خانواده به بازتولید انواع سرمایه مبادرت می‌ورزند، نظام آموزشی نیز از طریق تخصیص آموزش‌هایی باکیفیت بهتر و بالاتر به آن‌ها کمک می‌کند؛ درنتیجه، وزن سرمایهٔ آن (در همهٔ اشکال) بالاتر می‌رود و در مقابل طبقات فقیرتر که روابط اجتماعی ناکافی و بی‌کیفیتی دارند، توانایی افزایش سرمایه را نیز ندارند؛ بنابراین، نابرابری طبقاتی دائماً بازتولید می‌شود.


هنگامی‌که افراد مختلف با سرمایه‌های یکسان (اقتصادی، فرهنگی) بازده‌های متفاوتی به دست می‌آورند، به دلیل به‌کارگیری سرمایه گروهی (شبکه روابط) به‌وسیلهٔ آنان بوده است و اینجاست که سرمایه اجتماعی خود را نشان می‌دهد؛ پس سرمایه اجتماعی هرچند از سرمایه فرهنگی و اقتصادی مستقل نیست، ذاتاً سبب نابرابری می‌شود.


برخی شرایط اجتماعی برشدت این امر تأثیر می‌گذارند؛ مانند میزان نهادینه کردن روابط بین آموزش عالی و بازار کار که بر نقش زمینه اجتماعی بر سرانجام شغلی فارغ‌التحصیلان دانشگاه تأثیر می‌گذارد. این موضوع به میزان تکیه کردن فارغ‌التحصیلان بر کانال‌های رسمی (دفاتر استخدام، محل کار، آگهی در روزنامه و ...) یا غیررسمی (کمک والدین، خانواده یا دوستان) برای پیدا کردن شغل اشاره می‌کند.


اعتماد زیاد به کانال‌های رسمی، ویژگی بارز کشورهای با روابط نهادینه‌شدهٔ زیاد بین آموزش عالی و بازار کار است؛ درحالی‌که استفاده از شبکه‌های اجتماعی، نظام‌های با نهادینه کردن کم را متمایز می‌کند.


درنهایت، قشربندی آموزش عالی به میزان تفاوت در گزینش، کیفیت-اعتبار و ارزش بازار کار رشته‌ها و شاخه‌های مختلف تحصیلی و نهادها اشاره دارد. اگر همه موارد دیگر یکسان باشد، هرچه قشربندی آموزش عالی بیشتر باشد، نقش زمینهٔ اجتماعی در فرایند به دست آوردن شغل مهم‌تر است.


از بین رفتن نابرابری‌ها، مستلزم باز توزیع منابع و استفاده از راهکارهایی برای از بین بردن فقر و بیکاری و تبعیضات جنسی و همچنین عادلانه‌تر کردن تقسیم مزایا بین مشاغل است. در کشورهایی نظیر کشور ما که نظام آموزشی انبوهی دارند، رقابت شدیدی بین فارغ‌التحصیلان در انتقال به بازار کار وجود دارد و تأثیر زمینهٔ اجتماعی بر حقوق و مزایای شغلی بیشتر می‌شود.


در چنین شرایطی تنها با ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب می‌توان ورود فارغ‌التحصیلان به بازار کار را تسهیل کرد و نقش زمینهٔ اجتماعی در ورود به بازار کار را کمرنگ‌تر کرد.


*مقصود فراستخواه، دانشیار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی


انتهای پیام/۴۱۶۷/



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب